[MUSIC پخش] [تشویق مخاطبان و کف] DAVID J. مالان: این CS50 است، معرفی دانشگاه هاروارد به فکری شرکت علوم کامپیوتر و هنر برنامه نویسی. ما هیجان زده به یک آلوم شگفت انگیز در اینجا با ما امروز. او عضو بود کلاس دانشگاه هاروارد در سال 1977. او متمرکز در اقتصاد ریاضی کاربردی. و او ساکن چرخمساز خانه بود. [رسید تشویق] او مدیر بود تیم فوتبال دانشگاه هاروارد، مدیر تبلیغات از زرشکی، و ناشر مدافع هاروارد. و پس از فارغ التحصیلی، او به رهبری کردن برای به مدرسه کسب و کار استنفورد، اما نمی ماند طولانی، به عنوان او بود به سرعت توسط یکی از دوستان خود را استخدام به یک شرکت کوچک که همه ما می دانیم که در حال حاضر مایکروسافت، جایی که او برای اولین بار خدمت به عنوان مدیر کسب و کار، بعد به عنوان مدیر عامل، و در حال حاضر صاحب کلیپرز LA. [رسید تشویق] CS50، این استیو بالمر است. [تشویق و کف زدن] استیو بالمر: خوب، متشکرم. من افتخار شانس به اینجا که با شما هستم. وقتی که من برای اولین بار به صحبت دیوید در مورد این، او گفت، من واقعا می خواهم شما را به در آمده در و به سخنرانی و جوی پیشرفته در یادگیری ماشین و فکر محاسباتی. ما در آن ساکن نیست ایده بسیار طولانی است. بنابراین من فکر کردم من می خواهم را شما talk-- کمی اگر من می توانم کشف کردن که نوار فضا من hitting-- آنچه ما باید انجام دهیم این تغییر؟ من که کس را لمس کنید. این یکی من نمی خواهد لمس کند. ما وجود دارد. OK. من فکر کردم من می خواهم به شما یک little-- که شما را رو به یک رقیب در کسب و کار. به هر حال، من فکر کردم ما بحث کمی امروز، فقط چند افکار، در بیشتر از آنچه یاد گرفتم من در دانشگاه هاروارد آموخته است. من فکر کردم من می خواهم سعی کنید به طور خلاصه که در حدود نه مرحله آسان و پس از آن چهار چیزهایی که من آموخته پس از من از این مکان کردم، و امیدوارم تمام از طریق که در حدود 25 minutes-- فقط به شما کمی را کمی از مواد غذایی برای تفکر. و پس از آن خواهیم Q & A انجام دهد. من 99.999999999٪ شوید که هستم چیزی که ما در مورد امروز صحبت برای کلاس خود را مهم و یا بر روی نهایی ظاهر می شود. من فکر می کنم شما را به عنوان امن هستید باران در آن است. اما امیدوارم، شما فکر کردن در مورد یک زن و شوهر از چیزهایی که ما از طریق رفتن. اولین چیزی که که احتمالا مهم را برای شما به register-- این است نوع آکادمیک dangerous-- همه کسانی که به بسیاری از چیزهای مهم من در دانشگاه هاروارد آموخته، آن در کلاس درس بود. همانطور که من به دیوید گوش انجام مقدمه، من به خودم فکر کردم، به نظر میرسد که من میخواندم در extracurriculars زمانی که من در اینجا هستم. که در واقع درست است. من همه از یک حضور جلسه کلاس سال آخر. سال سوم کمی بهتر بود. با تکنولوژی مدرن، من نمی می دانید که چه فرصت هستند، اما آنها به نظر می رسد امروز حتی بیشتر برای فساد در خارج از کلاس درس است. اما من به شما بگویم که واقعا بود بسیار، بسیار سازنده و منی. من در اینجا در سال 1973 وارد شد. و من خم جهنم شد و مشخص که من قرار بود برای دریافت دکترای من در هر دو ریاضی و یا فیزیک. و در مورد تنها چیزی برای کشف کردن بود آیا قرار بود به ریاضی یا فیزیک. که در آن بود. این همه که مورد نیاز به نمیفهمد شود. سال اول، بزرگ تصمیم این بود که آیا به فیزیک 55-- من اگر که نمی دانند البته هنوز هم exists-- یا ریاضی 55. من فکر کردم من می خواهم هر دو را، و مهربانی مشاور گفت، جوان استیو، اشتباه بزرگ است. من نمی خواهد به شما اجازه انجام این کار. بنابراین من در زمان یکی از آنها و انجام مطالعه مستقل در دیگر. و خدا را شکر کردم. درس اول، من یاد گرفتم بسیار، بسیار زود است. سال اول، من برای اولین بار امتحان من گرفت. من برای اولین بار امتحان من گرفت. من از آن راه می رفت. من پدر و مادرم زنگ زد و گفت، من فکر می کنم من فقط از مدرسه flunked. من در حال حاضر با درگیر شد تیم فوتبال دانشگاه هاروارد انجام آمار. من قرار بود به پایین به پن، پس از آن باید در مورد این زمان از سال است، از برنامه فوتبال در 50 سال تغییر نکرده است. ما قرار بود به پایین پن. من نرفتم، چون من تاج افتاده بود که من از مدرسه flunked بود. من امتحان کردم پشت بعدی هفته، و به اندازه کافی مطمئن شوید، I 33 بدست کرده بود، در مورد بود که پنجم و یا ششم در کلاس. آن مرد که کردم 75 دکتری است به فیزیک، استاد فیزیک، و یک نابغه است. پس از آن من حدود دو ماه زمان به یاد من یک فیزیکدان نمی و من یک نابغه نیست. و همه چیز را خوب آغاز شده سمت راست وجود دارد با اولین شکست بزرگ من است، پس به صحبت می کنند. من فقط به پایان رسید به یک کلاس، در واقع، در مدرسه کسب و کار در استنفورد. و من با یک خانم که بود کار می کرد استاد در اینجا در دانشگاه هاروارد در اقتصاد و در حال حاضر در دانشکده بازرگانی دانشگاه استنفورد است. و من این فرصت را به نگاه در زمان بازگشت و بازتاب، به من می گویند، درس مهم است که من آموخته در طول زمان از زندگی من، اما به ویژه که مهم به من به عنوان من در حال اجرا مایکروسافت. و من قصد ندارم به تلاش برای رفتن را از طریق جزئیات هر یک از، اما من آنها را در فرم کوتاه خلاصه. و وقتی که من را متوقف و نگاه بازگشت و گفت: من، بسیاری از کسانی مربوط به چیزی است که من مشخص کردم از تجربه من در دانشگاه هاروارد، پاسخ معلوم می شود بسیار بالا است. نمایش کوچکی از hands-- که چگونه بسیاری از دانشجوی سال اول ما در کلاس داشته باشد؟ Sophomores؟ Juniors در؟ سالمندان تلاش برای بدست آوردن که CS گذشته در قبل از ترک؟ OK، خوب است. من به شما که در بازتاب بگویم، مقدار شما می توانید از این محل بروم خیره کننده است. بهترین دوستان من، بسیاری از آنها من ملاقات این روز در حالی که من در اینجا بود. تجربه سازنده، من به اینجا رسیدیم. و همه می گوید شما، اما آن را شگفت انگیز آنچه شما می توانید از محل دریافت کنید. شماره یک برای من، زندگی درس است، ایده های مهم. در حال حاضر، مردم می گویند، البته ایده های مهم. چه نوع زندگی احمقانه درس آن است که ایده مهم است؟ حقیقت این است که از این است هر دو زیر و بیش از قدردانی است. اکثر مردم فکر می کنم هر ایده است ایده خوبی است تا زمانی که آنها آن را به حال. حقیقت این است هر ایده یک ایده خوب است. هر ایده مسائل نیست. و نه هر ایده باید دنبال شود. و اگر شما در یک میدان هستیم مانند من هستم و یا از نوآوری بود، هر ایده حتی اگر یک ایده خوب است، آن را به شما برخورد که راه در نگاه اول. در واقع، بسیاری از مردم هستند خوش شانس به یک ایده است که واقعا در تمام زندگی خود مهم است. این یک انتقاد نیست. اما بسیار ویرانگری، زندگی در حال تغییر ایده ها بسیار و چند دور between-- هستند بینش پژوهش، بینش های سرمایه گذاری، نوآوری. یک ایده خوب، نیاز به سپاسگذاری و احترام. و در برخی از حواس، شما می توانید من می گویم که در اینجا آموخته در Microsoft-- در اینجا در Microsoft-- اینجا در دانشگاه هاروارد. [خنده حضار] من در واقع می دانیم چه در اسلاید، هر چند. من آن را در اینجا یاد گرفتم. مایکروسافت در اینجا توسط بیل آغاز شد گیتس و پل آلن زمانی که من در اینجا بود. هنگامی که من در نهایت پیوست شرکت، آن را پنج سال بود پس از مایکروسافت آغاز شد. بعضی از مردم می گویند آن را آغاز کردم در کاخ چرخمساز، اما واقعا تا در مسکن آغاز شده پروژه تا در Ringe، که است که در آن پل آلن زندگی می کرد. اما این مفهوم، که مایکروسافت آغاز شده، این ایده است که نرم افزار نشان داده بود فرم اطلاعات رایگان، و اگر شما آن را با این همراه اطلاعاتی جدید در اصل آزاد در قالب ریز پردازنده، چیزهای باور نکردنی اتفاق می افتد. و این ایده اولیه که نرم افزار نیروی بسیج بود برای این ریز پردازنده های جدید، که بود free-- که بدیهی است که یک ایده بزرگ بود. و این ایده بود که پل آلن و بیل گیتس زمانی که آنها به حال این شرکت آغاز شده است. و ایده های مهم. و آن را با توجه به ارزش و در عشق سقوط نمی با هر ایده شما، چه شما در حال تلاش برای حل مشکل یک مجموعه یا شما در حال تلاش برای انجام کاری دیگر. دومین چیزی یاد گرفتم است یک مزیت وجود دارد به آنچه من دوست دارم تماس بگیرید در حال حاضر هاردکور. Hardcore-- من نمی دانم کاملا چگونه آن را توصیف می کنند. این ترکیبی از سر سخت است و اختصاص داده شده و پرشور و چیزی committed-- که می خواهم، هاردکور. من در مورد آموخته هاردکور از متمرکز ریاضی در دانشگاه هاروارد. [خنده حضار] من قصد دارم به درخواست که آیا ما هر گونه ریاضی متمرکز کنید. اما من می گویم که جایی که من درس دارم. مردم فقط می تواند به crazy-- متمرکز شده است. و این بود که فقط نمی مردم نابغه بود، اما کار و کار و کار و کار. من می خواهم در اتاق من نشسته کار بر روی یک مشکل تعیین می کنند، و پس از سه hours-- من کمی ADD-- من فقط می تواند از آن را ندارد. بسیاری از افراد می تواند هاردکور فقط قدرت را از طریق هر چیزی. و مزیت بودن که محکم و اختصاصی و committed-- من ادعا می کنند به ما در مایکروسافت کمک کرده است. آن را در مایکروسافت اساسی بود. اما من آن را در اینجا در دانشگاه هاروارد آموخته است. Passion-- من فکر می کنم آن را احتمالا عادلانه برای من می گویند در این مرحله در زندگی من که بسکتبال یک اشتیاق است. شروع کردم به پیگیری از پرتاب ریباند و کمک می کند. 12 $ یک بازی من استفاده می شود به پرداخت. من به هر دانشگاه هاروارد رفت و بسکتبال بازی که من می خواهم که به هر حال رفته است. اما من 12 $ برای حفظ پرداخت کردم آهنگ از پرتاب ریباند و کمک می کند. و من می گویم که پیدا کردن شور و شوق خود را به چیزی است شما را وادار به انجام تقریبا در راه منحصر به فرد در دانشگاه. و پیدا کردن چیزهایی که شما در مورد پرشور احتمالا بیشتر نکته مهم این است که شما رفتن به واقعا شروع به انجام هنگامی که شما به دانشگاه است. قبل از دانشگاه، همه چیز است در مورد گرفتن به دانشگاه بود. این مایه تاسف است، اما من می دانم که این درست است. در اینجا، وقت به کشف علاقه شما. من در حال حاضر در این سال احتمالا خواهد رفت تا حدود 200 بازی بسکتبال. من فکر می کنم آن را منصفانه به می گویند که این شور و شوق است. اما نشسته وجود دارد در IAB قدیمی، که من فکر می کنم این است که به نام مرکز Malkin، مارک down-- وجود دارد یک پسر به نام لو نقره ای که در دانشگاه هاروارد بازی تیم بسکتبال در سال 1975. من به او به نفع شک در هر واکنش همیشه. من فکر می کنم بخشی از بود موفقیت همه پیچک خود. و کسی که یکی از اولین بچه بود ایمیل من زمانی که من خریدم کلیپرز LA؟ شور لو Silver-- ساخته شده در اوایل زندگی است. خود نتایج. این است که در واقع، من فکر می کنم، یکی از سخت ترین چیز برای بچه ها کالج را بگیرید، به ویژه بچه ها در دانشگاه هاروارد، است که در پایان روز، آن را فقط در مورد اینکه آیا نمی شما باید یک ایده خوب و این که آیا شما واقعا استعداد و واقعا باهوش. که به اندازه کافی برای شما به مقدار زیادی دانشکده های خوب، از جمله این یکی. اما همه از آن چیزهایی هستند واقعا اندازه گیری از موفقیت است. شما باید برای انجام کاری غیر از نمرات را دریافت و بر روی آنها اندازه گیری در زندگی. که به طور کلی چگونه جهان کار می کند. و واقعا که پاسخگو برای نتایج باعث می شود شما در همه چیز شما را انجام دهد بهتر است. من برای زرشکی comped و به حال به فروش 1000 $ ارزش از تبلیغات. که مقدار زیادی از پول بود. من نمی دانم که چه تعداد خواهد بود این days-- اما 1000 $ از درآمد تبلیغات، و پس از آن در فروش میلادی صورت گرفت. و احساس فشار، به خصوص در یک موسسه که اساسا هیچ money-- حداقل که که در آن 35 زرشکی بود سال ago-- آن برای شما خوب است. این خوب است برای روح. و آن را در واقع باعث می شود شما در بهتر همه چیز شما را انجام دهد به خود می گرفت. Time-- چگونه بسیاری از مردم در اتاق، می گویند که بیش از حد شلوغ است؟ به اندازه کافی مشغول نیست؟ که به لحاظ سیاسی منفور جایی برای قرار دادن دست خود را، اما خدا به شما برکت دهد برای قرار دادن دست خود را تا بیش از وجود دارد. حقیقت این است، تفکر در مورد زمان به عنوان چیزی به اداره می شود، که آیا آن را چگونه long-- برای کسانی از شما که سالمندان، من مطمئن هستم که شما این سوال را بپرسید هستم، چه مدت طول خواهد من برای اولین بار کار من انجام دهید؟ چه مدت؟ آیا من در کار من شش ماندن ماه، یک سال، پنج سال؟ چه مدت قبل از من تصمیم می گیرید آیا من واقعا زندگی حرفه ای من دوست دارم؟ چه مدت قبل از من واقعا بزرگ من دوست دارم؟ چگونه من واقعا در مدیریت زمان من؟ من در بسیاری درگیر از extracurriculars. و یکی که بانک برای من شکست بود تبدیل شدن به ناشر مدافع. من حتی مطمئن شوید که چرا من نیستم. واقعا، من مطمئن هستم که چرا من آن را نداشت. این یکی دیگر از ساخت رزومه بود. من در حال حاضر مشغول بود فوتبال و زرشکی. اما من این کار را کرد. و پس از آن مدیریت زمان واقعا به واژگان من است. من واقعا به manage-- و من حتی نمی آن را اندازه گیری. من شروع به پرش کلاس. من در حال حاضر به آن اعتراف کرده است. اما زمان مدیریت حتی در میان extracurriculars رو به بزرگ، بزرگ. امروز، من در واقع نگه داشتن صفحه گسترده، یک دسته از آنها را. این همه چیز است من قصد دارم به انجام این کار در زندگی من است. در اینجا چگونه زمان زیادی است بودجه به آنها، و اختصاص آن. من همه چیز را به چشم انداز ضبط. من یک ماکرو که آن تف کردن در اکسل. و من در مقابل بودجه مقایسه واقعی. این کمی از مختلف من، نقل قول، بازنشسته، نقل قول را تمام کردن. اما در مایکروسافت، من می توانم به شما بگویم من بود رفتن به 12 یکی از کسانی که با هری این سال است. و سپس من آنها را پیگیری کند. چگونه بسیاری از من داشت؟ من که قرار بود به صرف 10 ساعت در سال گفتگو با مشتریان از طریق تلفن در مقابل در فرد است. و من فقط همه چیز را اندازه گیری، چون من فکر می کنم زمان بسیار مهم است. Storytelling-- من فکر می کنم در هر آنچه که شما انتخاب می کنید برای انجام این کار در زندگی، حتی اگر شما در حال رفتن به بیشترین هاردکور، مهندس کامپیوتر اختصاص داده شده، یادگیری برای گفتن یک داستان، که آیا شما این کار را با my-- من نمی توانم لیسیدن ارسال، اما من در بد نیست سخنرانی، اما سبک سخنرانی من بسیار متفاوت از است مردم در جایگاههایی ایستاده. این بسیار متفاوت است. در حال قادر برای بیان یک داستان از طریق کار خود را، از طریق سخنرانی خود، از طریق نوشتن خود بسیار مهم است. شما می خواهید یک برنامه کمک مالی؟ شما بهتر است داستان خود را بگویید. شما می خواهید شروع خود کنید تا ایده بودجه؟ شما بهتر است داستان خود را بگویید. شما می خواهید به بالا مهندس در تیم چه کسی دیدگاه قانع کننده در مورد که در آن محصول باید برود؟ شما بهتر می توانند یک داستان برای گفتن است. و به طور کلی، من نمی فکر می کنم مردم بیرون می آیند از مدرسه به خوبی در داستان سرایی آشنا. از سوی دیگر، به عنوان مدیر تیم فوتبال دانشگاه هاروارد، من تا به حال برای دریافت تا هر تیم meal-- گوش تا، everbody-- و اعلام برای مربیان. و من به شما بگویم، که یک مدیر کردم بلند، موقعیت احترام است. حداقل، آن را 40 سال پیش بود. من مطمئن هستم که در حال حاضر بسیار متفاوت هستم، به این دلیل که کل سیستم تغییر کرده است. اما شما می خواهم وجود دارد و شما می خواهم بگو، چگونه این داستان بگویم؟ چه هستم من واقعا به اعلام کنید؟ چه هستم من کاری انجام دهید؟ حتی یادگیری را speeches-- من خیلی خجالتی به عنوان یک بچه بود. و به عنوان یک دانشگاه هاروارد فوتبال برای من مثل این بزرگی بود، تجربه تحول. آخرین درس من در یاد گرفته is-- هاروارد به معنای واقعی کلمه نیست، اما figuratively-- آن در اتاق وزن دریافت کنید. اتاق وزن در ورزش است که در آن شما در شکل. شما برای ساختن عضلات جدید. شما ساخت انعطاف پذیری جدید. شما یاد می گیرید به انجام کارهای جدید دلیل این که شما قابلیت های جدید. در زندگی، شما را به در اتاق وزن باقی بماند. شما باید برای نگه داشتن در حال تحول، ساختمان مهارت های جدید، یادگیری چیزهای جدید. و این آسان می گویند، اما بسیاری از مردم این کار را نمی کند. می توان گفت، OK، خوب، مردم که به صنعت فن آوری به همه do-- درست نیست. من فقط به شما بدهد یک تحول بزرگ که در جهان اتفاق می افتد امروز. بسیاری از افرادی که سن و سال من هستند یک شکل از آموخته علوم کامپیوتر که در آن شما یک برنامه نوشت که ورودی گرفت و داد شما خروجی هایی که بودند درست یا نادرست. ترین های برنامه نویسی مدرن می گوید، من یک دسته از ورودی را و من قصد دارم به آماری حدس می زنم در مورد آنچه ممکن است جالب اینجا. این یک مهارت بسیار جدید است. و اگر شما مردم که پیدا کردن، اجازه دهید می گویند، 10 یا 15 سال خارج از دانشگاه، آنها فکر می کنند که راه نیست فن آوری، حتی تا به امروز. و به این ترتیب need-- که آیا آن را در است حرفه ای و یا در life-- خود را برای من شما در دانشگاه هاروارد، من تدریس ریاضی؟ آیا ریاضی هنوز هم به عنوان یک درس وجود دارد؟ این پیش حساب و انتگرال بود. کافی است بگویم، چون من فکر می کردم از خودم به عنوان برخی از مرد ریاضی فوق العاده، من تا به حال برای یادگیری را به مفاهیم و به سادگی آنها را توضیح دهد. من آموزش قبل از کالک، چیزی من پنج سال پیش انجام داده بود. و توانایی برای ساخت skills-- جدید من اشاره به تجربه انجام این کار در دانشگاه هاروارد. فراتر از Harvard-- بله، وجود دارد همه چیز هنوز هم چند تا یاد بگیرند. من می دانم که این بهترین نهاد است، مسلما، در جهان است. من در بوستون گلوب شد امروز صحبت کردن در مورد دانشگاه هاروارد، شماره یک در همه چیز. من خونریزی هاروارد. اما من در واقع یک زن و شوهر یاد گرفته همه چیز بعد از من از دانشگاه هاروارد است. اولین پیام من می گویند در زندگی، شما می خواهید به حمله خود را. زمین بازی کنید. بسیاری از مردم می خواهم برای دریافت myopically به یک چیز گره خورده است، و آنها را سخت و زمان دوباره به عقب برگردیم. CO بودن مایکروسافت این است شگفت انگیز است، فرصت فوق العاده. به نظر می رسد، همه در جهان می خواهد که به شما بگوید چه باید بکنید. و آنها به شما آموزش. شما می خواهید برای یادگیری در مورد هر زمینه فن آوری؟ تا زمانی که شما مانند یک دانش عمل نمی از آن همه، کسی به شما آموزش. و شما باید یک توانایی منحصر به فرد را ببینید به طور گسترده در سراسر حوزه فناوری است. در حال حاضر، من هزینه های زیادی از وقت من مطالعه دولت و اقتصاد. به نظر می رسد تعداد مکان شما می توانید در مورد کل دولت به عنوان خوانده شده در ایالات متحده تقریبا صفر است. کل صرف شده در چیست دولت در این کشور، و آنچه آن را دریافت کند در صرف؟ هیچ دولتی وجود دارد گزارش که موضوع. بهترین سایت اتفاق می افتد به آمده است برخی از وبلاگ نویس تصادفی که من ملاقات کرد، که من فکر می کنم آن را بزرگ، به هر حال. اما من او را از طریق بینگ ما در بر داشت موتور جستجو، جای تعجب نیست. [خنده حضار] که تنها پلاگین من برای امروز است. من هنوز هم هستم shareholder-- اما با دیدن این زمینه است. در زندگی، آن را همیشه خوب می شود اولین کسی برای رسیدن به چیزی. به نظر می رسد کسی که برنده است کسی که این کار را انجام و زمان آخرین. بنابراین آن را همیشه بهترین اختراع جدید ایده، برای اولین بار برای انجام کاری. ولی در نهایت، آن را در مورد ارتکاب به موفق باشید و به ماندن در چیزی. این نوع نتیجه است بودن هاردکور. و قطعا وجود دارد زمینه های موفقیت مایکروسافت، مانند فروش به شرکت های بزرگ، که در آن زمانی که ما بر روی آن در '80s در آغاز، مردم می گفتند، شما هرگز آن را انجام دهد. که همه حوزه آی بی ام است. و امروز، که می شود 70٪ و یا 83 درصد از سود مایکروسافت آمده چون ما در چیزی شکست خورده به مدت 20 سال، اما ما در آن نگهداری می شود. نتیجه فرعی از ایده های matter-- آن را سخت به یک ایده دوم. اگر شما واقعا مطالعه صنعت فن آوری، اکثر شرکت های فن آوری یک ایده، و تا زمانی که ایده جدید است، آنها گرم ماندن و سپس آنها را به سیاه و سفید محو. اگر شما در تمام شرکت های نگاه که در فناوری مهم بود وقتی که من به مایکروسافت در رو سال 1980، تنها IBM هنوز هم در اطراف. و من ممکن است استدلال می کنند این طور نیست یک شرکت فناوری پیشرفته دیگر. و رویای بزرگ من برای مایکروسافت است که آن را، پس به صحبت می کنند، تسویه حساب دو، سه، یا چهار ترفند. من گفتم جایی که من فکر کردم اپل و مایکروسافت شگفت انگیز بود چرا که آنها دو اسبان ترفند بود، و کسی فکر می کردم ضربه اپل. نه، که تعریف نهایی من است. هر کسی که می تواند دو good-- اگر شما یک ایده، من فکر می کنم شما شگفت انگیز هستید. اگر شما دو ایده، شما در تاریخ برای رسیدن به موفقیت خود را lionized. این واقعا جالب است. Optimim-- کالین پاول آمد به صحبت می کنند یک سال در عقب نشینی اجرایی ما پس از او رئیس بود ستاد مشترک. و او این نقل قول که من آمده ام تا عاشق. "خوشبینی چند برابری است." و به خصوص در میان فنی مردم و مردم واقعا هوشمند، شیک، شیک، نکته جالب به انجام این است که بدبینانه و تردید و انتخاب کنید همه چیز را از هم جدا. من می دانم که هرگز رخ نخواهد داد در CS50، اما شما می بینید که در میان نوع خاصی از IQ بالا مردم فنی. و با این حال، خوش بینی چند برابری است. پس حال شما چطور است به طرز وحشیانه ای واقع بینانه و خوش بینانه است؟ این بسیار بسیار مهم است. من این را بعد از نمیفهمد در حالی که در مایکروسافت. فروشندگان در مایکروسافت به طور طبیعی خوش بینانه، احتمالا در همه جا. فقط به ما بگویید که در آن به بروید و ما به فرار ادامه خواهیم! و من می دانم که ما میخوایم موفق! از آنجا که مردم می خواهند به این باور. مهندسین، به شما می گویند، در اینجا که در آن ما در حال رفتن به رفتن، و اولین چیزی که آنها می گویند، آه، در آمده است. [خنده حضار] درست است نه. که راه حق نیست. found-- اما من و این ممکن است افترا زدن به optimism-- اساسی من که مهندس خوش است که گاهی اوقات کمی متفاوت از فروشنده. در حالی که فروشنده فقط می گوید، که در آن به به، به اتهام، مهندس را دوست دارد به می گویند، جهان در حال تمام پیچ ، اما من می توانم آن را حل کنند. که خوش بینی یک مهندس به من است. Everything's-- اما من می توانم آن را تعمیر. Luck-- این یکی است که واقعا همیشه بازی به خوبی در میان بچه ها هاروارد. به نظر می رسد که به عنوان هوشمند به عنوان شما، به عنوان ممتاز به شما به عنوان به در یک محل است مانند این، و به عنوان سخت به عنوان شما کار می کنند، شانس است که هنوز هم به رفتن یک عامل در زندگی شما. این که آیا شما بیل گیتس، مارک هستیم زوکربرگ، و یا انسان در ماه، شانس مهم است. این واقعا است. چرا مهم است که بدانید؟ این یعنی شما بهتر مانند آنچه شما انجام می دهند. شما بهتر نیست که انجام همه چیز فقط به دلیل آن را به شما موفق خواهد شد، دلیل این که شما در حال رفتن به نیاز به برخی از شانس به خودتان را به عنوان موفق را به عنوان شما می خواهم به هر حال باشد. بنابراین چیزی که در آن پیدا شور و شوق خود را برنده شود، که در آن شما واقعا راضی هستیم. و سپس understand-- من این را می دانم. من فکر می کنم من پسر واقعا با استعداد هستم. من فکر می کنم بیل نابغه است. من فکر می کنم پل آلن است شگفت انگیز، پسر روشنگری. و من می گویم، پسر، چگونه خوش شانس ما بود. Apple-- من دیده ام موفقیت خود را، و در عین حال، چگونه خوش شانس آنها را در بسیاری از ابعاد بود. ما یک شرکت هستیم که به آنها $ 500،000،000 زمانی که آنها تقریبا ورشکسته بود در '97 - سری عوامل. و پس از آن کارهای بسیار خوبی را با آن انجام داد. اما شانس همیشه در عوامل. و پس از آن گذشته، اما نه کم، چون من فکر می کنم من در مورد خارج از زمان هستم، همه چیز در world-- و این می آید از یک پسر با یک bias-- واقعی همه چیز مشکل فن آوری است. نوآوری و فناوری ضربان قلب است که منجر به پیشرفت در جهان است. من این کتاب را در شش ماه گذشته به عنوان خوانده شده. آن را به نام نابرابری، سرمایه در قرن 21 توسط اقتصاددان فرانسوی به نام Piketty. این نوع از بحث برانگیز بود. به نظر می رسد، اگر شما نگاه کنید در آمار آمازون، به سختی کسی به پایان رسید کتاب. این نوع بار خوانده شده زخم زبان سوسیالیستی در پایان. اما آن همه این بزرگ تجزیه و تحلیل در آغاز راه است. اما یک نکته اساسی او می سازد، به دنبال بازگشت بیش از هزاران سال تاریخ، رشد تولید ناخالص داخلی است تنها یک تابع از سه چیز است. بنابراین بهبود در زندگی یک تابع رشد جمعیت و نوآوری است. که جمعیت it-- است رشد و نوآوری است. امروزه، فن آوری داغ، سیستم عامل از همه نوآوری، علوم کامپیوتر است. و من حدس می زنم که دیوید دوست می گویند، من استیو بالمر هستم. این CS50، مهم ترین است کلاس شما در دانشگاه هاروارد را. متشکرم. [تشویق حضار] DAVID J. مالان: بنابراین استیو است با مهربانی ترک مقدار زیادی از زمان در اینجا به سوالات. ما دو میکروفن در اینجا. ما دو میکروفن در بالکن. بنابراین شما را تشویق به ملاقات گیب و داوین و دیگران در اینجا اگر شما می خواهم برای اولین بار و دوم به این سوالات را بپرسید. استیو بالمر: یا شما می توانید فریاد. من شنیده ام که استاندارد پروتکل در این کلاس. DAVID J. مالان: همه بهتر است. استیو بالمر: این نیز کار می کند. DAVID J. مالان: برای اولین بار ما سوال توسط گیب اینجا. رسید آنچه را که دوست برای شما که تصمیم گیری به رها کردن و رفتن به مایکروسافت؟ از آنجا که بدیهی است، وجود دارد بسیاری از عدم قطعیت بود. استیو بالمر: OK. این 1980 است. من در دانشکده بازرگانی دانشگاه استنفورد هستم تا پایان سال اول من. بیل گیتس خواستار به عنوان من در تلاش برای تصمیم بگیرید که چه برای یک شغل تابستانی انجام دهد. او می گوید، هی، نگاه کنید، چه کارهایی هستند؟ آره. آره، آه، شما تمام نشده است. آره. خیلی بد شما دوقلو ندارد. ما نوع می تواند استفاده از یک فرد کسب و کار در این حوالی. که این زمین بود. [خنده حضار] من در مورد آن فکر کردم، و من گفتم، خوب، شلیک کنید. من حدس می زنم من می تواند به او بگویید. پس من او را روز بعد به نام بازگشت و گفت: خب، شاید ما صحبت کنید. ما باید صحبت کنید. و غرایز من در واقع راست بود. بیشترین خطر آزاد تصمیم شما همیشه را تصمیم به رها کردن از کالج است. نه، چرا؟ من آن را برای یک دلیل می گویند. کالج به شما اجازه افت در. همه دوستان من، professors-- آه، شما نمی خوای انجام این کار. شما میری برای مک کینی کار یا اه اه blah-- من نمی توانم به یاد داشته باشید که من به حال پیشنهادات from-- گروه مشاوره Brownstone. [خنده حضار] و من گفتم، من ممکن است پیوستن به این دوستان به من چه کسی رو این شروع کوچک است. خب، چه چیزی شما را در مورد آن مکان می دانند؟ و من گفتم، آن رهبر جهان است در نرم افزار چیزی به نام. و من چند برنامه نوشته شده بود، اما آن را دوست ندارم I-- من CS50 را ندارد. تنها برنامه من نوشته شده بود برای AM115 یا چیزی شبیه به آن. این یک کلاس مدل سازی ریاضی بود. و آنها به من نگاه نوع خنده دار. و من پدر و مادرم گفت. پدرم یک مهاجر بود. پدر من بود به دانشگاه رفتن نیست. مادر من به کالج رفتن نیست. پدرم یک مهاجر بود از سوئیس. تنها کالج او واقعا رشد تا شنیدن هاروارد بود. حتی وقتی که من به رفت استنفورد به مدرسه کسب و کار، او می ترسم من بود که بود یک اشتباه است، زیرا آن برخی از مکان بی سابقه به او بود. و من گفتم، من قصد دارم به رها کردن. و این شرکت رهبر جهان است در نرم افزار برای رایانه های شخصی. و پدرم به من گفت، چه نرم افزاری است؟ خوب، این نبود سوال نادان در سال 1980. این در حال حاضر به نظر می رسد خنده دار. و مادرم به من پرسید: حتی سوال از پیش آگاهانه تر، است که چرا کسی همیشه نیاز به یک کامپیوتر؟ از آنجا که به یاد داشته باشید، ما در یک هستید زمان کامپیوتر های اتاق به اندازه. اما من گفتم، نگاه کنید. من ساخته شده به معامله با بیل که گفت: اگر آن کار نمی کند، او می تواند به من آتش یا من می توانم دوباره به رها استنفورد در پایان تابستان. پس از یک ماه، من تصمیم گرفتم من ساخته بودم اشتباه رفتن به مایکروسافت. من اساسا حسابدار بود برای یک شرکت 30 نفره. من بیل گفت که ما 30 نفر بودند. ما نیاز به اضافه کردن 18. او گفت، شما میخوای ورشکسته این محل، استیو. من از شما می خواهم به رها کردن از استنفورد به ورشکسته مایکروسافت. و ما یک مبارزه بزرگ بود. ما خوب در آن بودند. [خنده حضار] و سپس به او گفت، بیا. ما از حال رفتن به صرف شام با پدر من. مرتب سازی بر پدر بیل از ترسناک به دنبال dude-- نه واقعا، اما او 6'7 ". 6'7 "به نظر نمی که بلند دیگر یا به من، اما یک چیز گیر است. اما به هر حال، من از طریق رفت من shtick برای بیل و پدرش. و این که در آن بیل اختراع آنچه که من فکر می کنم موضوع برای شرکت بود. او گفت، شما آن را می کنید، استیو. ما قصد داریم برای قرار دادن یک کامپیوتر در هر میز و در هر خانه. و من حل و فصل کردن. من ماندم. استنفورد هنوز هم من را به عقب. به نظر می رسد، تا به امروز، من می تواند پایان MBA من برو. این فقط این است که مخاطره آمیز یک گزاره نیست، چرا که این مدارس بزرگ به شما اجازه مرخصی به عنوان مخالف به رها کردن از بانک حافظه خود. به نظر می رسد، من هنوز آلوم استنفورد، بیش از حد، که آن را به فارغ التحصیلان دادن می آید. [خنده حضار] [تشویق حضار] DAVID J. مالان: سوال دیگر از ایان در میکروفون در اینجا. رسید بنابراین شما ساخته شده یک سری نظرات در مورد بی طرفی خالص، به خصوص در برابر زبان آن، اخیرا در یک صدای جیر جیر. و این یک ویژه نظر محبوبیت در میان بسیاری از جوان مردم و مردم با تکنولوژی، بنابراین من تعجب بود اگر شما می توانید استادانه درست شده که در شاید بیشتر از 180 کاراکتر باشد. استیو بالمر: آره. خب، اول، من نمی ساخته شده بسیاری از نظرات. من ساخته شده یک صدای جیر جیر کمی روز گذشته، به خاطر من نوع آزار دهنده بر روی بود هواپیما و هیچ ربطی به حال. بنابراین من توییتی. و پسر، بود که صدای جیر جیر شکلکهای بیشتر توجه از من تا کنون انتظار می رود. اما نگاه کنید، من می تواند توضیح دهد. بی طرفی خالص در مورد چیست؟ من کاملا مطمئن نیستم. اما این لزوما در مورد نگه داشتن نیست پایین قیمت دسترسی به اینترنت. رقابت نگه می دارد پایین قیمت دسترسی به اینترنت. بی طرفی شبکه است صرفا تصمیم گیری چه کسی پرداخت. اگر ارائه دهندگان که در حال ساخت پول در internet-- گوگل، Netflixes-- کلیپرز، به عنوان مثال، اگر قرار بود به بالای بروید با پخش کلیپرز، ما هم خواهد بود ارائه دهنده محتوا باند پهن. ما به دنبال که در کلیپرز. اما با گفتن شما نمی توانید متفاوت هزینه ترافیک، آنچه در آن می گوید: همه مصرف کنندگان است باید پرداخت قیمت بالاتر برای افرادی که نیاز به خدمات است که در واقع هزینه بیشتر. بنابراین اگر شما Netflix دیده بان، دو روش وجود دارد. شما میتوانید به همسایگان خود بگویید که کند Netflix بکشد، ولز، ولز، ولز، ولز تماشا نیست. شما پرداخت بیشتر، حتی اگر شما آیا Netflix دیده بان نیست، از من. یا شما می توانید اجازه دهید بازار رقابت در قیمت متفاوت. من فکر می کنم ما در حال رفتن به خدمات بهتر، قیمت تر گزینه ها، و به طور کلی بهتر برخورد با داشتن رقابت بین ارائه دهندگان پهنای باند از طریق تنظیم قیمت می باشد. پس این، برای من، در مورد نه قیمت پایین در مقابل قیمت های بالا. این در مورد اجازه دادن به شرکت آزاد است حل مشکل در مقابل تفکر چند متفکران در DC می تواند اختراع قیمت گذاری و tariffing پیچیده طرح های برتر در هستند ایجاد فرصت از بازار است. در نهایت، آنچه که ما واقعا می خواهید بیشتر است سرمایه گذاری در زیرساخت های پهنای باند که منجر به بهتر خدمات در قیمت های پایین تر. من با شما در آن هستم. من 100٪ در در که هستم. من ساخت یک بیانیه در شرایط چگونه من فکر می کنم جهان بهترین دستیابی به آن خواهد بود که. و من احساس می کنم در من روشن فکر کردن در مورد آن است. DAVID J. مالان: تا بعد، میکروفون خود را با آنتون. استیو بالمر: و من می گویم که حتی اگر من ما می دانیم احتمالا باد up-- اگر ما در طول بروید بالا با کلیپرز تلویزیون پخش ما، ما باد تا پرداخت بیش ما و مشتریان بیشتری را خواهد پرداخت و ما کمتر خواهد شد سود، اما هر کس دیگری خواهد شد قیمت های پایین تر برای دریافت دسترسی به پهنای باند اساسی. رسید با تشکر از وقت شما. چه را که دوست دارید انجام بیشتر در مورد داشتن کلیپرز؟ Who's-- دست خود را تکان so-- رسید اینجا. استیو بالمر: اوه، سلام. رسید چه خبر، استیو؟ استیو بالمر: مثل خدا به نظر می رسید. برو جلو. رسید صدای یک خدای. استیو بالمر: چه دوست دارم من در مورد داشتن کلیپرز بهترین؟ رسید: بله، دقیقا. استیو بالمر: من نمی دانم. سه ماه در، من می توانم پیدا کردن حمام در حال حاضر در ورزشگاه. که سطح من از پیچیدگی است. در بسیاری از کارها وجود دارد که سرگرم کننده است. به نظر می رسد آن را سرگرم کننده و حتی بیشتر در مورد پویایی تیم فکر می کنم و در مورد کسانی که از شنیدن مربی تیم از من فکر کردم. نگرانی در مورد فن تجربه در arena-- من این آهنگ شما didn't-- بازی قبل از این آغاز شده، من نمی دانم، اما من نیاز به نام از شما است. من، تفکر است که یک آهنگ بزرگ است. ما واقعا از این آهنگ برای یو پی اس پمپ بیرون می آید در زمان استراحتی. [خنده حضار] نه، به طور جدی. شما می توانید می گویند آن را my-- من هنوز هستم من یک نوع پسر "ما شما را سنگ". اما ما باید 150 اموال در یک بازی بسکتبال. و اجازه دهید حداقل می گویند در نیمی از آنها، ما می خواهید برای انجام کاری به نگه داشتن جمعیت مشغول اند. چگونه می توانم به شما انجام این کار؟ چگونه می توانم شما هماهنگ و موزون که نوع محیط شلوغ؟ شما چه می خواهید در Jumbotron انجام دهید؟ این فن آوری در basketball-- میشه. هر عرصه MBA در حال حاضر شش دوربین در سقف که در حال عکس گرفتن از عمل است. و در واقع وجود یو پی اس شروع می شود که فن آوری یادگیری ماشین است که به نظر می رسد در این ویدئو و مشخصه عمل پس از آن با استفاده از کامپیوتر به تصمیم می گیرید که انتخاب و رول در مقابل یک انتخاب بود و پاپ با کریس پل و بلیک گریفین. که برق آسا توسط جمال کرافورد بود. و هر عرصه مجهز است با این فناوری است. و literally-- آن یک شرکت به نام طیف دوم. و یکی از بچه ها کلید "هوپر 6'9 است از MIT که بسکتبال بازی هرگز بعد از اتمام دانشگاه، اما او انجام ماشین الگوریتم های یادگیری در سراسر چشم انداز تشخیص بر روی مسائل بسکتبال. که نوع سرگرم کننده است. عرصه در، فکر کردن در مورد رفتن به بالای و آنچه انجام اقتصاد نگاه like-- که معلوم است در بسیاری از چیزهای بسیار سرد وجود دارد. این بسیار پیچیده تر کسب و کار از آن بزرگ است. مایکروسافت، ما 100،000 نفر. ما حدود 130 در کلیپرز کردم. و با این حال، وسعت مشکلات ما رفتن به مورد است actually-- خوب فکر می کنم، آن را 1000 بار کمتر پیچیده است. این احتمالا 500 برابر کمتر پیچیده تر از مایکروسافت. DAVID J. مالان: سوال بعدی از MIC گیب در اینجا. رسید اوه، سلام. نام من لارسون Ishii است. من برای ملت کلیپ ارسال، بنابراین من بود رفتن به ادامه کلیپرز پرسش. اما من که قرار بود در مورد چگونه شما بخواهید ترکیب بقیه تکنولوژی. من دیده ام که شما بچه ها افزایش نسبت آمار در بازی، مانند نشان دادن چهار عامل که تولید احتمال پیروزی در این بازی، که من فکر نمی کنم هر تیم دیگر انجام می دهند در لیگ در حال حاضر، که واقعا عالی است. بنابراین من فقط می خواهم بدانید که چگونه، از پس زمینه های ریاضی خود را، شما در حال ترکیب تر از فن آوری و سمت های آماری بازی بسکتبال در چه صحنه است بیش از حوزه در حال ظهور، و اگر که می تواند کمک به حل کلیپرز ' مشکل رو به جلو کوچک در حال حاضر. استیو بالمر: با لبه کمی در پایان که question-- [خنده حضار] چیزی که ما در حال انجام noq-- راست و فن آوری است فقط نه کاملا there-- است برای هر بازی، ما تولید یک زن و شوهر از نمایشنامه که در واقع برخی را بازی کلیدی از زمان گذشته که ما بازی حریف، و آن را نشان می دهد آماری آنچه احتمال بود موفقیت و نقاط مورد انتظار، بسته به بر تصمیمات بازیکن می سازد. بنابراین شما بچه ها در دادگاه را ببینید. کریس با توپ. اگر او آن را می اندازد به بلیک گریفین، 30٪ شانس. در این یکی، او می خواهم شانس 40٪ از ساخت یک سبد با انتظار دو نقطه و یا سه نقطه شات میکنه. و ما در حال استفاده از آن برای نشان دادن. آنچه شما می خواهید انجام دهید، البته، این است که آن را تا می آید زمان واقعی است. بنابراین ما می توانیم بازی را که فقط اتفاق افتاده است و از تجسم بر اساس داده های که بیرون می آید از سنسور در زمان واقعی اتفاق می افتد بنابراین طرفداران واقعا می تواند در ردیابی چقدر شگفت انگیز سرعت و تصمیم گیری ساخت که در آن سرعت است. اما ما در حال کار راه ما را تا که. چیزی که ما انجام داده ایم که در واقع می شود که علاقه زیادی چیزی که ما تماس بگیرید ما گیر برنامه Tron را. شما فقط به www.clippertron.com بروید در حالی که شما در صحنه نشسته، و شما می توانید بازیکن مورد علاقه خود را انتخاب کنید. شما می توانید یک نوع play-- انتخاب انتخاب کنید و رول، برق آسا، این و این. و ما به پرتاب برجسته بر روی Jumbotron. ما در حال اضافه کردن، در حال حاضر، توییتر و یکپارچه سازی فیس بوک. بنابراین ما نام خود قرار داده است. ما عکس شما را قرار داده است. و ما بازی می کند قرار داده که شما را برداشت و ما can-- مردم عشق خود دیدن در بوسه Jumbo-- طب مکمل و جایگزین، همه این نوع از مسائل. حداقل، در حال حاضر، ما در حال اجازه دادن به مردم پرتاب تا عمل بسکتبال. در نهایت، من می خواهم که قادر به انجام آن در خانه های مردم است. بنابراین با تلفن خود، شما به گیر Tron را، و ما آن را زندگی می کنند پرتاب در پخش به شما در TV-- تا برخی از چیزهایی که ما در حال بازی با. DAVID J. مالان: یکی دیگر از MIC توسط دن برادلی. رسید: استیو، بعد از او قرارداد با لیکرز است، شما آن امضای جرمی لین به عنوان یک پشتیبان برای کریس پل؟ استیو بالمر: من فیلم کارگردان تهیه کننده پشتیبانی رودخانه ها 100٪ در تصمیم خود ساخت در مورد تیم بسکتبال ما است. کار من این است برای حمایت از، بپرسید بسیاری از سوالات، و پشتیبانی. چگونه است که نه پاسخ به سوال شما؟ [خنده حضار] [تشویق حضار] من به بازی ماهی دریاچه-گیر رفت در LA در هفته گذشته، هفته قبل از آخرین. من با خوشحالی به گزارش دو چیز هستم. یکی، جرمی لین به خوبی ایفا کرده است. و دو، ما آنها را لگد. رسید بنابراین من بابی هستم. من از LA هستم، تنها در مورد شما بچه ها نیاز کارآموزان در این تابستان. نه، من فقط شوخی. [خنده حضار] اما seriously-- استیو بالمر: بابی، sballmer@clippers.com، در صورتی که شما نیاز به یک کارآموزی در تابستان امسال. [خنده حضار] شانس، فرصت، امکان استفاده از آن. شما رو به تغذیه غریزه تهاجمی. برو جلو، بابی. اجرای با آن، هر چند، عزیزم. رسید بنابراین شما ذکر خود 33 در امتحان و یا هر آنچه شما. اما می تواند به شما ما بیشتر در مورد دیگر نمونه هایی از شکست در زندگی حرفه ای خود را در مایکروسافت و یا در زندگی خود و آنچه شما را از آن آموخته ام و چگونه شما پاسخ، و غیره؟ استیو بالمر: آره. من خنده دار هستم. من actually-- نه که معلوم است، من به علاوه B در آزمون رو با 33، دلیل آن است که پنجم بود درجه بالاتر در کلاس. اگر چه من به بازی گلف با یک پسر در LA که مرا به یاد او 50 در آزمون کردم و من ضرب و شتم. او به یاد می آورد که تا به امروز. بنابراین نسبت به همه چیز است. من یک پسر که بسیار خوش بین هستم، در راه، من هرگز فکر می کنم من شکست. من فقط باید موفق نشده است. من می گویم اول باشد، اما مرتکب به گذشته است. OK. خوب، این را به خوبی نمی. و شما می توانید آن را در مشاهده کنید رفتار مایکروسافت. مردم می گفت ما می کنید همه چیز به درستی تا نسخه سه. من نمی دانم که آیا به که به عنوان یک انتقاد یا ستایش. کار را درست اوایل خوب است، اما متعهد به گرفتن چیز درست است. بنابراین من قطعا شکست داشته ایم، خواه در مدرسه بود. بدیهی است، زمانی که ما و آی بی ام راه تقسیم، من فکر کردم شرکت ما احتمالا از کسب و کار. که حدود سال 1990 بود. بدیهی است، من گفته شده است چند بار که ما هرگز موفقیت در کسب و کار سازمانی. به من گفته شد که شما می توانید انجام راه اندازی بازی های ویدئویی است. من هیچ کدام از موتورهای جستجو گفته شد هرگز در مقابل گوگل موفق. هنوز بیش از یک عنصر وجود دارد از حقیقت که یکی از من می خواهم. [خنده حضار] به من گفته شد که بازار دستگاه تلفن همراه است تا قفل شده است، که من باور نمی کنم. این تا حدودی به دلیل من در باور قدرت نوآوری و قدرت نه تنها برای مردم تغییر و خود را بهبود بخشد، اما این چیزها را در طول زمان تغییر می کند. و تا زمانی که شما آماده هستید، که من در talk-- من گفت اگر شما در اتاق وزن شده است و شما باید قابلیت و مهارت های لازم برای انجام کاری و شما در بازی باقی بماند، سپس شما آماده هستید به و ضبط بر اساس این ایده بعدی. این نوع مانند گفت، هی، نگاه کنید، ما نمی دانیم که چگونه به ضرب و شتم the-- من خواهد بسکتبال را ندارد. من فوتبال را. مردم نمی دانند که چگونه به ضرب و شتم میهن پرستان یا Seahawks. اما این بدان معنی نیست که شما را متوقف نمی آموزش، کار کردن، مهارت ساخت. شما در حفظ و بر روی کار شما برنامه بازی، اما شما همیشه با ما باشید ساخت مهارت ها و قابلیت های خود را. سپس شما می توانید خوشبین است که شکست به موفقیت منجر شود دفعه بعد. DAVID J. مالان: چرا ما پرسش های یک زن و شوهر تر و ترک برخی از زمان برای hellos در پایان؟ بلیندا؟ رسید سلام، با تشکر بسیار برای آینده. بنابراین من واقعا قدردانی بسیاری از چیزهایی که شما گفت، و من فکر می کنم سه چیز در واقعا خاص با من طنین انداز شد. یکی، گنج زمان خود. دو، زمینه را ببینید. و سه، همچنین احساسات خود را کشف. پس راه من آن را ببینید، مشکل این است که زمان محدود است و ما چنین مدت زمان محدود. و کشف احساسات خود را به نظر من بیشتر به عمق مبتنی بر، در حالی که از دیدن این زمینه بسیار و پهنا مبتنی بر است. بنابراین در چارچوب گرفته همچنین کسب مهارتهای جدید، چگونه زمان خود را به شما در اولویت قرار؟ و به طور خاص برای شما، هنگامی که شما گفت شما بودجه برای وقت خود را ایجاد، چگونه تصمیم گرفتید چه مهم بود، و چه خواهد بود به ارزش زمان خود، اساسا؟ استیو بالمر: OK. اجازه دهید دو stories-- به من اجازه شروع به عنوان یک دانشجوی دوره کارشناسی در دانشگاه هاروارد. من خواهش می کنم هر ارشد من می دانم که انجام آنچه که من انجام داد، چون فکر کردم واقعا کار می کرد. وقتی که من ارشد بود، من مصاحبه با 35 شرکت های مختلف در محوطه دانشگاه. من دارم تلاش می کنم که پسر من به انجام این کار. او یک ارشد. من سعی کردم به دوستان من که بچه ها رفت به Harvard-- مردم کار را نمی کنند. اما چرا که خوب بود؟ و پس از آن من فرصت کردم خر خر کردن 35 شرکت های مختلف، 35 فرهنگ های مختلف. من رفت و برگشت و بازدید کردند. من می توانم به شما بگویم آنچه در آن احساس را به اجرا یک اتاق پردازش چک در بانک ملون. من می توانم به شما بگویم آنچه در آن می توانست مثل احساس برای رفتن به ماینت، داکوتای شمالی، داکوتای شمالی و دانه های تجاری برای شرکت کارگیل. من می توانم به شما بگویم آنچه در آن می توانست مثل احساس برای اجرای یک شروع کوچک تا شرکت بیمه در Cleveland-- پیشرو بیمه، که در حال حاضر، البته، یک بازیکن بزرگ. من به یاد داشته باشید تمام این بازدیدکننده داشته است. و من فقط اگر شما فکر می کنم می خواهید برای دیدن این زمینه، شما فرصت برای دریافت آنچه من می خواهم تماس تجارب سریع کمی که واقعا مفید قبل از شما را دریافت به احساسات خود را. آنچه من می خواهم به عنوان یک مدیر عامل شرکت من می گویند این است که من مسدود شده دو نوع از زمان است. یک زمان بود که من هر کاری مردم ما در یک کشور خاص از من خواست به انجام و یا مهندسان ما در یک گروه محصول داده می شود از من خواست تا انجام دهد. این بدان معناست که آنها من گفتن در مورد همه چیز من لزوما در علاقه مند نیست. اما من همیشه می تواند کمک به نمایندگی فروش با فروش می باشد. هی، رئیس است که در اینجا، اه، اه، اه. اما من، یادگیری، یادگیری، یادگیری. و پس از آن من هم به صراحت مسدود در مورد آن تماس بگیرید در مجموع 20 درصد از زمان من که در آن مردم می توانند آن برنامه نیست. و پس از آن من می تواند از آن استفاده برای خواندن، بررسی. ولی حتی وقت برای کشف نیاز به مسدود شود. و در زمان و به دیگران اجازه دهید آموزش شما نیاز به مسدود شود. و من فکر می کنم که بخشی از چگونه شما می توانید برای دیدن ادامه زمینه و پس از آن توسعه نوع passion-- بنابراین فقط چند افکار. DAVID J. مالان: آخرین سوال از MIC داوین است. رسید: سلام، من J. پل مایر هستم. در طول سال های خود را در مایکروسافت، چه محصول یا استخدام و یا هر چه که باشد شما بوده است بیشتر هیجان زده در مورد و یا شما را هیجان زده ترین درباره؟ استیو بالمر: این نوع مانند درخواست کدام یک از بچه های خود را به شما بهترین دوست. و آن هم از نوع موقعیتی، timewise است. شما در ویندوز 1.0 زمانی که آن آمد out-- من نمی توانم یک خط از کد ارسال، اما من توسعه بود مدیر برای ویندوز 1.0. البته که مورد علاقه من است محصول، و در پایان روز، آن ستون فقرات از مایکروسافت. از سوی دیگر، زمانی که شما می گویند نرم و صاف و جالب، من احتمالا می خواهم به اکسل نقطه. زندگی در حال تغییر برای من، من می خواهم احتمالا اشاره به سطح حرفه ای 3 و قلم و یک نکته. من در نهایت چیزی که من واقعا می خواهید برای گرفتن کار من انجام می شود. من واقعا می تواند بدون کاغذ. من واقعا زندگی من در ابر. برای من، عقد بسیار مهم است، چرا که اگر شما تظاهر به کسی پسر در به، شما نمی توانید نشستن وجود دارد و تایپ کنید. اگر می خواهید به منظور جلب و حاشیه نویسی، نشانه گذاری، شما نمی توانید تایپ کنید. بنابراین من ممکن است سطح حرفه ای 3 می گویند. اگر من به خانه با خانواده ام بود، چون من سه پسر در حدود سن مناسب، من می گویم، خوب، البته، آن را ایکس باکس 360 و بازی Halo را بود. من 15 ساله هنوز هم بر این باور است که تنها قطعه ای ارزشمند از کار من در زندگی حرفه ای کاری انجام می دادم. [خنده حضار] سه هفته پیش، او به می گوید: من، بابا، من خیلی نا امید هستم در شما ترک مایکروسافت. من در مورد این نگران بود. هارون. من نمی دانم که آیا شما هنوز هم می توانید دریافت کنید من هاله جدید زمانی که آنها بیرون می آیند. [خنده حضار] بنابراین زیبایی کمی در چشم بیننده است، اما من احتمالا می خواهم به نقطه سطح حرفه ای 3 در روز مدرن و ویندوز 1.0 در روز تاریخی است. DAVID J. مالان: خوب، اجازه دهید من کردن با چیزی کمی ما انجام داده قبل از هرگز. اما ما، به نمایندگی از CS50 TFS و TAS را می خواهم به شما یک عضو افتخاری کارکنان CS50 اگر شما ما را داشته باشد. استیو بالمر: OK، کاملا. [تشویق و کف زدن] خوب! DAVID J. مالان: و برای همه در اینجا، از همه شما صمیمانه هستند دعوت به یک رویداد ویژه ای است که رئيس جمهور درو فاوست، دین گیلاس موری، و استیو بالمر خواهد شد میزبانی فردا در I-آزمایشگاه در 12:00 PM، که وجود خواهد داشت شکار پازل که در داخل این بسته است که شما می شود در راه به دست از، که این افسانه وجود دارد جوایز، از جمله چند Xboxes و نیز یک جفت بلیط گیر. استیو بالمر: گیر / بلیط سلتیک برای بازی در اینجا در تاریخ 29 مارس، دیدن صاحبان صندلی. آیا به رقابت بپردازند. [تشویق] استیو بالمر: متشکرم، همه. DAVID J. مالان: CS50، این استیو بالمر بود. استیو بالمر: این CS50 است!